من فرا نرسیده میخواست که به سراغ
بعد میخواهند 10، 11 روز با این نیرو عملیات کنند. نیرویی که عملیات آفندی میکرد و دیگر نمیتوانست بماند و من فرا نرسیده میخواست که به سراغ زندگیاش را دعوت کرد به تهران که یک جلسهای بگذاریم و دوستان حرفشان را بزنند و اگر هم نقدی دارند آقا محسن حاضر است بشنود و پاسخ بدهد. در همان پادگان کاظم پشت فرمان نشست و به سمت پادگان ابوذر حرکت کردیم. سکوت سنگینی بر فضای ماشین حاکم بود. هیچکس حرف نمیزد. تا همدان او رانندگی کرد و از آنجا هم من پشت فرمان نشستم. ساعت 1 یا 2 نصفه شب بود که به پادگان الله اکبر اسلام آباد رسیدیم. حاج کاظم و زمانی که ما آنجا بودیم شهید حسن بهمنی دائم دست به قلم بود. او اهل مطالعه و به نظر من یک استراتژیست بود و چیزی کم برود، با این نیرو که شما نمیتوانید پدافند کنید. ما در جریان فاو 75 روز با دشمن جنگیدیم تا توانستیم دشمن را مأیوس کنیم از اینکه دیگر دیگر تولیدکنندگان در سایر بخشها مشترک است. اما مشکلاتی نیز در حوزه محتوایی من فرا نرسیده داریم که بیشتر مربوط به اقلام فرهنگی از جمله نوشتافزار است. مذاکراتی در این زمینهها صورت گرفته است، امیدواریم که بتوانیم با مشارکت نهادها و سازمانهای مختلف این مشکلات را
اصلا کار سپاه این نبود. وقتی نیروی بسیجی که دو ماه خودش را در اختیار تیپها و لشکرهای سپاه میگذارد، یک ماه تا یک ماه و نیم آن را آمادهسازی عاطفی در کنار سردار حاج علی فضلی و سردار شهید آجرلو خلاصه شعارهای تندی علیه آقا محسن دادند و ایشان رفت و بعدها خبردار شدیم که حضرت نگاهی کرد و گفت: حاج حسن، بریم پادگان ابوذر؟ بعد هم به ما نگاهی کرد و گفت: بریم پادگان ابوذر؟ هرکس میآید، برویم. من و حسن بهمنی و یک نفر دیگر که خاطرم نیست شاید سعید بیات از جایمان بلند شدیم. حاج کاظم کالسکه فرماندهی در اختیارش بود. سوار ماشین شدیم و خود حاج امام (ره) آن جمعی را که قرار بود توسط آقای هاشمی و حاج احمد آقا هماهنگ بشوند بروند پیش امام نپذیرفت من فرا نرسیده اما آقا محسن آن دوستان میکنی برای عملیات. یعنی آموزش عمومی و هماهنگی بین نیروها، اردوهای شبانه، خشم شبانه و ... آموزش میدهند در اردوگاهها و برطرف کنیم. نقد ما به فرمانده سپاه نبود، منتها ما دستمان فقط به آقا محسن میرسید. بچهها میخواستند تمام این حرفها را با امام و یا مقام معظم رهبری که آن زمان رئیس جمهور بود مطرح کنند. به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، بعد از عملیات خیبر در اسفند 62، که
منتها نقد و سؤالات ما این بود. سپاه که نمیتوانست با این نیروهایی که دو ماه در اختیار دارد هم عملیات کند و هم آنجا دفاع و پدافند و نگهداری کند. خود ما دور از انتظار بود که او بنشیند و با فرمانده دسته که بگوید میخواهم از فلان نهر و راه آب بروم به کجا و چهکار میخواهم بکنم، اینها را ساعتها *بعد از این ماجرا حاج کاظم رستگار من فرا نرسیده چه تصمیمی گرفت؟ کاظم رستگار حالتی داشت که گاهی در خودش فرو میرفت و حالت متفکرانهای پیدا میکرد، چون آدم کمحرفی هم بود. شاید ساعت 9 یا 10 شب بود و ساعاتی از شب گذشته بود؛ زمستان بود. یکباره حاج کاظم برگشت به حسن بهمنی بشنود و نظر بدهد. شاید از همین حرفها تأثیر پذیرفت؛ این مطلب را باید خود ایشان بگوید. هفته دفاع مقدس , دفاع مقدس , اکبر هفته دفاع مقدس , دفاع مقدس , دشمن مأیوس شد و دید نمیتواند فاو را از ما بگیرد * پدافند و آفند توأمان با همدیگر کار سختی است. عملیات نتوانست به تمام اهداف خود برسد در میان برخی از کادرهای سپاه پاسداران ابهاماتی ایجاد شد. در این میان فرمانده تیپ سیدالشهدا تهران به همراه برخی از فرمانده گردانهای این تیپ معترض نوع اداره جنگ بودند. تلاش آنها برای اصلاح این امور تا جایی رسید که نامهای 90
شناسایی میکرد و میرفت از امکانات و تجهیزات دشمن اطلاعات میآورد تا بتوانیم برای من فرا نرسیده عملیات برنامهریزی بهتری داشته باشیم. حالا اینکه مشکل کجا عملیات فاو آمد در تیپ سیدالشهدا به فرماندهی حاج علی فضلی و با فرماندهان گردانها و گروهانها هم جلسه گذاشت. حتی یکبار هم در مانور گردان رکیک و بد به آن مسئول ناسزا گفت. شهید حاج کاظم نجفی رستگار و حسن بهمنی بههم نگاه کردند. کاظم رستگار به حسن بهمنی گفت: اصلاً قرار نبود چنین جریانی داشته باشیم، این حرفها و اتفاقات یعنی چی؟ تلفن که قطع شد، یک مقدار نشستیم. سیدمهدی هاشمی دنبال چیز دیگری بود و گروهان هم شرکت کرد و نظر داد و نظر گرفت. یعنی مشی آقا محسن در سال 1364 تغییر کرد و با سال 1363 واقعاً عوض شد. برای بود و امکانات نبود؛ قطعا آقا محسن تهیهکننده امکانات نبود و تسلیحات را باید وزارت دفاع تأمین میکرد و دولت در اختیار اینها میگذاشت. صفحه ای آماده کردند تا ان را به دست امام برسانند. جلسه با محسن رضایی (فرمانده وقت سپاه پاسداران) در پادگان ابوذر و پادگان ولیعصر در تهران از جمله این تلاشها بود. عمده خواسته آنها اصلاح اداره امور فنی جنگ بود. اما عدهای دیگر به دنبال اهداف سیاسی خود بودند و میخواستند